جامعه ایرانی: متن زیر متن کامل سخنرانی دکتر محمد امین قانعی راد با عنوان«کنشگری علمی و مدیریتی دکتر غلام عباس توسلی» است که در انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد.
دکتر قانعی را در ابتدای سخنان خود به ویژگی های شخصیتی استاد توسلی اشاره کردند: من افتخار میکنم که طی سالهای ۵۶ تا ۷۶ با همه فراز و نشیبها در مقاطع لیسانس، فوق و دکترا از شاگردان ایشان بودم. اتفاقاً ایشان در جایی از دکتر آزاد ارمکی و حاضری به عنوان شاگردان خود یاد کرده است. من هم همین طور! و این هم از محبت ایشان است. با اینکه من در جامعه شناسی علم کار کردم و آن را مدیون دکتر سروش هستم. همان موقع هم دکتر توکل آمدند و درس جامعه شناسی علم را ارایه دادند و من مجدد در دوره دکترا علاقه داشتم که توسلی استاد راهنمای من باشد چون مجموع ویژگیها را در نظر میگرفتم و ایشان مجموع این ویژگیها را داشتند و صرفاً این به حوزه علمی محدود نمیشد چون نسل ما دغدغه زیادی داشت.
ایشان از نظر علمی آدم جدی است با اینکه برحسب ظاهر و باطن فرد مذهبی است. قبل از انقلاب ایشان ریش میگذاشتند و کراوات میزدند و سنت و مدرنیته را با هم داشتند و درکشان از علم جدی بود. توسلی از معدود افرادی است که درگیر جامعه شناسی ایدئولوژیک مانند جامعه شناسی اسلامی یا بومی نشد. همیشه از جامعه شناسی علمی و دارای استاندارد دفاع میکرد و ما میتوانستیم بگوییم ایشان فرد علمی است. در متونش هم مسایل مذهبی و غیر مذهبی را با هم خلط نمیکند. برخی از اساتید در کتابشان مینویسند هابرماس این طور گفت، بعد میآیند از امام صادق (ع) می گویند. این وضعیت سختی برای یک دانشجو است که بگوییم هابرماس درست میگوید یا امام ما!
وی افزود: ایشان جامعه شناسی علمی را قبول داشت و دارای شخصیت علمی است و جلوتر از بقیه بود. دکتر آزاد ارمکی به ایشان نزدیکتر بود. اما من از سال ۷۶ به بعد ارتباط شاگردی خود را با او حفظ کردم. ایشان(دکتر آزاد) میتواند قضاوت کند که از نظر سواد علمی آیا ما با سوادتر از توسلی داریم؟ از نظر علمی دکتر توسلی کسی بود که اگر روی فرم نبود، نمیتوانستید از او حرف بگیرید اما اگر روی فرم بود یک ساعت برایتان از موضوعات مختلف میگفت به گونهای که این متون را نمیتوانستید جای دیگری ببینید و بشنوید. ما بقی اساتید در حد ایشان نبودند، برخی از شاگردان ایشان هم مانند دکتر آزاد حتی در خودشان نمیدیدند که تا مدتها درس نظریهها بدهند. بنابراین ایشان مشروعیت علمی داشت که سنگینی میکرد. توسلی از نظر علمی یک سر و گردن از بقیه بالاتر و استاد ممتازی بود و به ما این حس را میداد که میخواهیم مثل توسلی استاد دانشگاه بشویم نه مثل برخی از اساتید که ۲۰ سال بود تدریس میکردند و فقط یک جزوه ۱۵ صفحهای داشتند! توسلی حرف داشت و کلاسهایش جاذبه داشت و از جامعه شناسی علمی چندگانه حمایت میکرد. برداشت من از دکتر توسلی این بود که شخصیت وبری است نه پوزیتویستی و مارکسیستی.
ایشان به جامعه شناسی گورویچی و وبری تعلق داشت و در این فضا زیست میکرد. با این حال ایشان افراد مختلفی را تربیت میکرد و به دانشجویانش فرصت انتخاب می داد. برخی از اساتید شهید بهشتی هستند که معلوم است شاگردانشان باید روی چه فکر و روشی کار کنند. اما شما میتوانستید با توسلی باشید و کمی و کیفی کار کنید. افرادی مانند اباذری و حاضری به یک میزان شاگردان او هستند. بنابراین اینکه توسلی اجازه بدهد آنها را در یک چهارچوب فکری رها کند و کنترل کند کار سختی است این باعث شد نیرویهای زیادی پرورش پیدا کند. از نظر انتقادی هم سعی میکرد جامعه شناسی را معنادار کرده و آن را در خدمت بهبود زندگی و رفاه مردم به کار میگیرد. در عین حال ایشان به مسایل فکری هم میپردازد. او روی موضوعات مختلفی مانند دموکراسی، آزادی و … کار میکند. یکی از دغدغههای مهم او مساله رابطه مذهب و آزادی در جامعه ایران بود. این مساله توکویل جامعهشناسی در ایران است. توکویل میگوید چرا بین مذهب و آزادی در فرانسه ناسازگاری است اما در آمریکا سازگاری هست. پرسمانی که در پس زمنیه ذهن توسلی وجود داشته رابطه مذهب و آزادی است و به عنوان یک روشنفکر طرح مساله توکویلی می کند. البته درباره جامعه ایران هم نمیتوانیم مثل آمریکا و فرانسه درباره رابطه مذهب و آزادی حرف بزنیم. در ایران وجهه فرانسوی و آمریکایی وجود دارد. توسلی به عنوان یک روشنفکر انتقادی و حساس نسبت به مسایل جامعه خود مینویسد و سخن میگوید.
سخنران جلسه با اشاره به پیشینه سیاسی دکتر توسلی خاطرنشان کردند: ایشان نقش سیاستی دارد. توسلی با اینکه پستهای دولتی متعددی دارد اما اسیر نوکرصفتی نمیشود و اندیشهها و ایدههای خودش را نمیفروشد. توسلی کسی است که رییس دانشکده است اما بیانیه امضای میکند درباره فلان تصمیم مدیریتی! توسلی اگرچه از نظر سیاسی به نهضت آزادی که شبه اپوزیسیون است تعلق دارد اما گرایش نهضتی را در آکادمی به کار نمیگیرد. او در درون دولت کار میکند تا جایی که بتواند دولت را نقد بکند. او بنا به مصالح شغلی دست از اندیشههای خود بر نمیدارد. انتظار میرود که به عنوان یک فرد نهضتی در دانشگاه درباره گزینش دانشجو و …. سیاسی عمل کند ولی برای او اباذری، آزاد و حاضری یکی بود. او پای دانشجویانش میایستاد. یادم است که اباذری زمانی علیه او حرف زد اما توسلی پای اینکه ایشان هیئت علمی باشد ایستاد، بنابراین معیارهای علمی برایش اولویت داشت. او فقدان فرقه گرایی و باند بازی داشت. او دوست و دشمن داشت اما باند نداشت. دکتر آزاد میداند که توسلی هیچ باندی نداشت. توسلی تنها بود، وقتی در حیات دانشکده راه میرفت تنها بود، در اتاقش تنها بود. توسلی بین همه این مجموعه دوست صمیمی نداشت. این بسیار از نظر شخصیتی مهم است. او حد مرز سیاست و دانشگاه رعایت میکرد. او هنوز مدافع ستاد انقلاب فرهنگی است و میگوید اگر نبود، همه رشتههای علوم انسانی جمع شده بودند و دچار فروپاشی و زوال میشدند.
دکتر قانعی راد با این بیان که استاد توسلی از سرمایه داران علمی است و از انقلاب پابرهنه ها جلوگیری کرد، چنین ادامه داد: بوردیو میگوید دانشگاه سرمایه علمی دارد. در سرمایهداری پابرهنه ها باید انقلاب کنند، بوردیو می گوید در علم پابرهنه ها نمیتوانند انقلاب کنند و سرمایهداران علمی انقلاب میکنند. توسلی معتقد است ستاد انقلاب فرهنگی جلوی انقلاب پابرهنههای علمی را در عرصه علوم اجتماعی گرفت. او و شخصیتهای نخبه علمی مانند سروش و شریعتمداری از کاریزمای علمی خود استفاده کردند و جلوی انقلاب پابرهنهها را گرفتند. ما آن وقت فکر میکردیم همه استادان بی سواد هستند و هیچ کاری نکردند اما وقتی مقایسه میکنیم، میبینیم من در دوره لیسانس اشتراوس را میخواندم. پس در علم این گرایش ایجاد شده بود. به قول حاضری با ساده انگاری ما میتوانیم در دو سال انقلاب کنیم. ممکن است درباره عملکرد ستاد انقلاب فرهنگی حرف داشته باشیم البته ایشان هم در مکتوبات و سخنانش از این ستاد انقلاب فرهنگی دفاع میکند. پس توسلی از موضع سیاستی خود نهادسازی میکند و انجمن مطالعات جوامع فارسی زبان، انجمن جامعه شناسی و … را تاسیس میکند. او مجله نامه علوم اجتماعی را بعد از چند سال تعطیلی فعال کرد. دورههای دکتری را راه انداختند و نهاد سازی کردند.
وی به ارتباط توسلی با مردم اشاره کرد و افزود: یکی دیگر از ویژگیهایی که او را برجسته میکند ارتباط توسلی با مردم است و در اوایل انقلاب اسلامی تلاشهای بسیاری را برای مطرح کردن مفاهیم جامعهشناسی بین مردم به کار میگیرد. او در مسجد قبا، حسینیه ارشاد و حتی کل ایران سخنرانی میکند. در عرصه عمومی، رسانهها و … حضور دارد و حداقل ۵۰۰ متن رسانهای از او وجود دارد که تلاش میکند مفاهیم جامعه شناسی را بین مردم ببرد. همین الان هم برخی از اساتید مصاحبه با مطبوعات را قبول ندارند و فیگورهای استادی میگیرند که مانع ارتباط دانشگاه با جامعه میشود اما مردم باید صدای ما را بشنوند در غیر این صورت جامعه شناسی از بین میرود.
وی خاطرنشان کرد: اولین بار که مایکل بوروی به ایران آمدند من و سراج زاده به استقبال ایشان رفتیم. من با اندیشه های او آشنا بودم و از تقسیم بندیهای چهارگانه آن استفاده کردم. ایشان آمدند در دانشکده درباره جامعه شناسی مردم مدار حرف بزنند و دکتر توسلی در نشست حضور پیدا کردند. بوروی از من پرسید ایشان کیست؟ من گفتم استاد الاساتید و از شخصیتهای علمی بزرگ ما است و با شریعتی و … فعال بوده است. بوروی وقتی تز چهار نوع جامعه شناسی حرفهای، انتقادی، سیاستی و مردم مدار را گفت، اشاره کرد که هر آدمی ممکن است یکی از این چهار گرایش درونش بیشتر باشد اما برخی از افراد هستند که این چهار گرایش درونشان است و یکی از اساتید آن دکتر توسلی است. بوروی گفت این چهارنوع جامعه شناسی میتواند سیکل داشته باشد یعنی دورهای سیاستی، مردم مدار، و … پررنگ شده باشد و توسلی را در این سنت دانست.
سخنران جلسه با اشاره به عملکرد متفاوت ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتند: باید توجه داشته باشید که شورای عالی انقلاب فرهنگی به دنبال تعطیلی دانشگاه بود اما ستاد شورای انقلاب فرهنگی میخواست که ساختارهای علمی رشتههای علومانسانی دچار فروپاشی نشود و پابرهنگان علمی به آکادمی راه پیدا نکنند. در این شرایط است که توسلی نقش خودش را ایفا میکند اما مسایل درون دانشکدهها تحت تاثیر فضای انقلاب و تسویههایی که صورت میگیرد ربطی به فعالیتهای ایشان ندارد. اینکه اخیرا شنیده می شود ستاد انقلاب فرهنگی در تسویه و اخراج اساتید و دانشجویان نقش داشته است بی اساس است. در مجموع ستاد خوب عمل کرد و برخی از رشتهها قویتر از گذشته ظاهر شدند و ما در برابر هرج و مرج گرایی و دخالت افراد سطح پایین نگذاشتیم ساختار علمی رشتههای علوم انسانی دچار فروپاشی شوند.ابتدای انقلاب اسلامی نخبگانی در ستاد انقلاب فرهنگی حضور داشتند اما اکنون چه کسانی هستند؟
سخنران با این اعتقاد که توسلی اشرافیت علمی داشت، افزود: توسلی خودش را نماینده اشرافیت علمی می دانست که باید از انقلاب پابرهنه ها جلوگیری کند و این به او خصلت محافظه کاری در برابر انقلابی گری سال های اول انقلاب داده بود. بنابراین جایی با سوء ظن نسبت به این موضوع نگاه میکرد. دکتر آزاد وقتی رییس دانشکده بود کارهایی کرد چون خودش را نماینده نسل سومی میدانست که می خواهد جامعه شناسی را متحول کند اما توسلی همان اشرافیت علمی را داشت و این جنبه مثبت کار ایشان از یک سو واز سوی دیگر منفی است او جلوی پوپولیزم در علم را گرفت بدین معنی که فکر را تبدیل به احساس و عاطفه کند. او خودش را در موقعیت نراقی و صدیقی میبیند. دیگران هم او را اینگونه می بینند.
دکتر قانعی راد با این بیان که نباید سنت پدرکشی داشت اینگونه ادامه داد: توسلی باید خودش، خودش را روایت کند اما ما هم او را روایت میکنیم. باید نسبت به سنت، روایت مثبتی داشته باشیم. من یک تصویر منفی از پدرم برای خودم ترسیم نمیکنم. نسبت به اسلام هم همین طور. نسبت به فرهنگ ایرانی هم همین گونه باید باشیم. نباید با شیوه کینه جویانه و ستیزه جویانه با سنت برخورد کنیم کسانی که میخواهند بنیان توسلی را بکوبند به هرج و مرج فکر نمیکنند و نمیرسند اما من میخواهم جامعه شناسی در کشور شکل بگیرد. وقتی میگوییم توسلی باند نداشت و معیار علمی داشت یک نوع جامعه شناسیی میخواهم که این گونه باشد. تعابیر ما با کنشگری ما ارتباط دارد. بازخوانی من از توسلی همراه با پدرکشی نیست کمااینکه این را درباره دکتر نراقی داشتیم. نراقی کسی بود که بین دستگاه و جامعه شناسان رفت و آمد میکرد و برای خودش پروژه داشت در حالی که می شد او را وابسته به دربار دانست اما این گونه نبود.
سخنران جلسه توسلی را سفیر و روح جامعه شناسی ایران دانست و افزود: درباره غلامحسین صدیقی و دیگران هم وضعیت چنین است. عبور از توسلی غیر ممکن است چون توسلی به عنوان یک شخص نیست او روح جامعه شناسی است که از صدیقی، نراقی، شریعتی، آل احمد و … به ما به ارث رسیده است. توسلی به یک معنا، هستی پنهان جامعه شناسی ایران است. او کسی است که در چهار راه حوادث جامعه شناسی ایران واقع شده و اگر کسی میخواهد در ایران جامعه شناسی را پیش ببرد باید در این روح و سنت حضور داشته باشد. کسانی باید باشد که بین سیاست، مردم و دانشگاه رفت و آمد کند. فردای جامعه شناسی ایران را فقط آکادمیسینها و مولفان تعیین نمیکنند بلکه کسانی هستند که سفیر جامعه شناسی در جامعه و بین سیاستمداران باشند. الان کسانی هستند که در سیستم قدرت دارند اما سفیر جامعه شناسی نیستند. توسلی هر جا میرفت سفیر جامعه شناسی بود. این ویژگی او بود.
شما اگر جامعه شناسی فرانسه، آلمان و آمریکا را ببینید متوجه میشوید که متفکرانی بودند که کنشهای فراعلمی داشتند مثلا شما پارسونز را ببینید. آینده جامعه شناسی ایران را کسی میسازند که مثل صدیقی، نراقی و …. نسبتی با مردم داشته باشند. آدمهای غیر سیاسی خنثی صرف نمیتوانند جامعه شناسی را شکل دهند. کسانی میتوانند جامعه شناسی را شکل بدهند که فارغ از ایدئولوژی سیاسی باشند. در توسلی ویژگیهایی است که نمی توان از او عبور کرد اگر او را روح جامعه شناسی بدانیم.
توسلی مجبور بود در جبهههای چون دانشگاه، مردم، سیاست و …. بجنگند. ما در این مسیر صرفا به مقاله نویس نیاز نداریم. اما علم به عنوان نهاد اجتماعی نیاز به کاراکترهایی دارد که میانگین امثال شریعتی و توسلی هستند یعنی کسانی که پایی در سیاست، مردم، علم و دانشگاه دارند بنابراین عبور از توسلی ممتنع است.
کامنت ها:
دکترمحمدی: من از سال ۶۸ دانشجوی ایشان بودم. دو نوع حرف درباره ایشان بود. برخی از دیدگاه همان چیزی بود که دکتر آزاد و قانعی راد بیان کردند که مثبت است اما نگاه منفی هم بود. برخی میگفتند توسلی با شیخوخیت، مانع آمدن بسیاری از گرایشهای مختلف جامعه شناسی شد. وجه گورویچی ایشان مهم است. حضور ایشان علاوه بر تقویت سنخ خاصی از جامعه شناسی مانع از حضور گرایشات جامعه شناسی هم شد. حضور ایشان باعث حضور برخی از اشخاص و مانع از حضور برخی از اشخاص دیگر شد.
دکترسراج زاده: من سال ۶۴ و ۶۵ دانشجوی ایشان در مقطع کارشناسی ارشد بودم. برداشت من این است دکتر توسلی در هیچ سنت نظری و روش شناختی ویژه ای کار نمیکرد و تعلق خاطر ویژهای به هیچ یک از سنتهای جامعهشناسی نداشت و همه این درسها را به ما میآموخت اما شما به عنوان دانشجو نمیدیدید که به یک سنت فکری خاص گرایش دارد. نظریهها برای ایشان ابزار تحلیلی بود که میشد در مواقع ممکن از آن استفاده کرد. این البته یک مشی است چون ما جامعهشناسان ایرانی و خارجی داریم که به یک سنت وابسته هستند و هر پژوهششان در همان سنت قرار دارد کسانی هم هستند که نظریهها برایشان ابزار تحلیلی است و دلبستگی ایدئولوژیکی ندارند.
برخی از افراد هم مشی توسلی را در جامعهشناسی ایران ادامه دادند. درباره انقلاب فرهنگی هم باید بگویم من در آن زمان دانشجوی لیسانس و از منتقدان انقلاب فرهنگی بودم. با اطمینان میگویم افرادی چون دکتر توسلی، سروش و شریعتمداری به دلیل اشرافیت آکادمیک و جایگاه ممتازی علمی در دانشگاه داشتند و اینها انقلاب فرهنگی را تولید نکردند بلکه انقلاب فرهنگی را دانشجویان و انجمنهای اسلامی تندرو در دانشگاهها انجام میدادند. حتی برخی از این دیدگاه متاثر از نگاههای مارکسیستی بودند. اینها می خواستند دانشگاه را با علم جدیدی خلق کنند که مسایل جامعه ایران را بر اساس روشهای انقلابی تحلیل و تببین کنند. توسلی و امثال او سعی کردند جلوی این رادیکالها را بگیرند هر چند ممکن بود صدایشان به رسایی صدای برخی دیگر از منتقدان نباشد اما شرایط مقاومت حرفهای اعضای هیئت علمی در دانشگاهها را فراهم کردند. وقتی درس نظریه جامعهشناسی را بعد از انقلاب فرهنگی میخواندید با قبل از آن تفاوتی نمیکرد. افرادی مانند توسلی وقتی در ستاد انقلاب فرهنگی نشستند در کنار افراد تندرو قرار گرفتند اما سعی کردند تلاش کنند و این شرایط را حفظ کنند و باید این تلاش را ارج نهاد. به هر حال اساتید ما اغلب محافظهکار هستند و تعلق به نظم اجتماعی هم دارند اما این محافظه کاری را در برابر رادیکالیسم باید ارج نهاد. برخی از اساتید فقط در پستوها، نقدهای رادیکال میکردند. امثال توسلی مقاومت حرفهای خاموش کردند و نتیجهاش را ما در رشتههای علوم انسانی دیدیم.
دکترافسانه توسلی: امروز نگاه منفی به ستاد انقلاب فرهنگی وجود دارد. در حالی که دکتر توسلی همیشه تاکید کرده که اگرچه یک نگاه منفی به ستاد انقلاب فرهنگی وجود داشته اما باید بین این ستاد و هدف انقلاب فرهنگی تمایز قایل شد چرا که ستاد انقلاب فرهنگی به دنبال نوشتن کتابها و منابع برای از بین نرفتن رشتههای علوم انسانی بوده است. ستاد انقلاب فرهنگی به وجود آمد که دانشگاهها را باز کند و دکتر توسلی از کسانی بود که سریعتتر به دنبال نگارش متون بود تا دانشگاه ها باز شود.